Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Begriff hier eingeben!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (1604 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch Persisch Menu
Gibt es eine Ermäßigung für Kinder? U تخفیف برای بچه ها وجود دارد؟
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
Gibt es eine Ermäßigung für Vorverkauf? U تخفیف برای پیش فروش وجود دارد؟
Gibt es eine Ermäßigung für Wochenende? U تخفیف برای آخر هفته وجود دارد؟
Other Matches
Keine Regel ohne Ausnahme. U برای هر قانونی استثنائی وجود دارد.
Auf 260 Einwohner kommt ein Arzt. U برای هر ۲۶۰ ساکن یک پزشک وجود دارد.
Gibt es Sonderangebote für diese Reise? U معامله باصرفه برای این سفر وجود دارد؟
Gibt es eine günstigere Variante? U ارزانترش وجود دارد؟
es besteht [ herrscht] Mangel an etwas [Dativ] U کمبود چیزی وجود دارد
es mangelt an etwas [Dativ] U کمبود چیزی وجود دارد
Es gibt ... U اینجا ... وجود دارد [دارند]
Gibt es einen Direktzug? U یک قطار مستقیم وجود دارد؟
Gibt es einen Nachtzug? U قطار شبانه وجود دارد؟
Gibt es einen Schnellzug? U قطارویژه تندرو وجود دارد؟
Gibt es einen späteren Zug? U یک قطار که دیرتر برود وجود دارد؟
Gibt es einen früheren Zug? U یک قطار که زودتر برود وجود دارد؟
Seit wann besteht das Problem? U از چه زمانی این مشکل وجود دارد؟
Da steckt mehr dahinter. U ارزش [و یا حقایق] پنهان در مورد چیزی وجود دارد.
Gibt es hier Altertümer? U آیا اینجا آثار باستانی [اشیا عتیقه و جاهای قدیمی] وجود دارد؟
Kinderermäßigung {f} U تخفیف برای بچه ها
Familienermäßigung {f} U تخفیف برای خانواده
Abonnementvorstellung {f} U برنامه هنری با بلیت تخفیف دار [برای مشترکان]
Es besteht kein Grund zur Besorgnis. U دلیلی برای نگرانی وجود ندارد.
Es besteht kein Grund zur Sorge. U دلیلی برای نگرانی وجود ندارد.
Kassenskonto {n} U تخفیف نقدی [تخفیف مخصوص خریداری که وجه را در موعد مقرر بپردازد]
Barzahlungsskonto {m} U تخفیف نقدی [تخفیف مخصوص خریداری که وجه را در موعد مقرر بپردازد]
Barzahlungsrabatt {m} U تخفیف نقدی [تخفیف مخصوص خریداری که وجه را در موعد مقرر بپردازد]
Kassaskonto {n} U تخفیف نقدی [تخفیف مخصوص خریداری که وجه را در موعد مقرر بپردازد] [اقتصاد]
Kein Wechselgeld. U پول خرد وجود ندارد. [برای پس دادن]
Keine Rückgabe. U پول خرد وجود ندارد. [برای پس دادن]
Kein Rückgeld. U پول خرد وجود ندارد. [برای پس دادن]
Was habe ich denn davon? <idiom> U این چه سودی برای من دارد؟
Pickelgesicht {n} U عبارت زشت برای کسی که بدچور جوش روی صورتش دارد.
Wenn die Symptome weiterhin auftreten, ärztlichen Rat einholen [einen Arzt zu Rate ziehen] . U اگر ظهورعلایم بیماری ادامه دارد برای مشاورت به پزشک مراجعه شود.
Egal was du sagst, er wird immer etwas auszusetzen haben [ etwas finden, um dagegen zu reden] . U فرقی نمی کند چه بگویی او [مرد] همیشه ایرادی برای گرفتن دارد.
Stromsparen ist bei meinem Onkel eine fixe Idee. U در مورد صرفه جویی برق عموی من شپش درکلاه دارد. [خیلی مهم است برای او ]
Nachlass {m} U تخفیف
Diskont {m} U تخفیف
Besänftigung {f} U تخفیف
Abzug {m} U تخفیف
Abschlag {m} U تخفیف
Beschönigung {f} U تخفیف
Dämpfung {f} U تخفیف
Ermäßigung {f} U تخفیف
Wände haben Ohren <idiom> U دیوار موش دارد و موش گوش دارد [اصطلاح]
abänderung {f} U تخفیف [ مجازات ]
Diskontgeschäft {n} U معامله با تخفیف
Bankdiskont {m} U تخفیف بانکی
Mehrfachkartenermäßigung {f} U تخفیف بلیطهای گوناگون
Existenz {f} U وجود
trotz [Genitiv] [Dativ] <prep.> با وجود
Bestehen {n} U وجود
Existenzberechtigung {f} U حق وجود
Dasein {n} U وجود
Ich habe das Gefühl [so eine Ahnung] , dass es diesmals anders ist. U بدلم برات شده که این بار فرق دارد. [سخت گمان دارم که این بار فرق دارد.]
Faktum {n} U وجود مسلم
aber <conj.> U با وجود این
vorkommen U وجود داشتن
obwohl <conj.> U با وجود اینکه
obgleich <conj.> U با وجود اینکه
Existenzphilosophie {f} U وجود گرایی
wenngleich <conj.> U با وجود اینکه
da sein U وجود داشتن
mit aller <adv.> U با [وجود] همه
bei aller <adv.> U با [وجود] همه
Trotzdem U با این وجود
Existenzfrage {f} U مسئله وجود
gegenwärtig sein U وجود داشتن
bestehen U وجود داشتن
trotz alledem U با وجود همه [چیز]
trotz allem U با وجود همه [چیز]
aber trotzdem U اما با وجود این
Deismus {m} U اعتقاد به وجود خدا
Deist {m} U قائل به وجود خدا
drastisch kürzen U تخفیف زیاد دادن [قیمت راشکستن] [خیلی کم کردن چیزی]
seinen Warnungen zum Trotz U با وجود همه هشدارهای او [مرد]
obschon <conj.> U با وجود اینکه [اصطلاح رسمی ]
an Geister glauben U به وجود ارواح عقیده داشتن
nicht klüger sein als zuvor [vorher] <idiom> U ملتفت نشدن [با وجود نشانه ها و توضیحات]
Kein Anschluss unter dieser Nummer. U همچنین شماره تلفنی وجود ندارد.
Es besteht kein Anlass, etw. zu tun. U دلیلی وجود ندارد که کاری انجام شود.
Ach, was soll's! U اه مهم نیست! [اه با وجود این کار را میکنم!]
Sosehr er sich auch bemühte, ... U با این وجود که او [مرد] سخت تلاش کرد ...
Es besteht keine Gefahr, dass sich das wiederholt. U خطری وجود ندارد که آن دوباره اتفاق بیافته.
Dreifaltigkeit {f} U سه گانگی [معتقد به وجود سه اقنوم در خدای واحد] [تثلیث]
Dreieinigkeit {f} U سه گانگی [معتقد به وجود سه اقنوم در خدای واحد] [تثلیث]
Trinität {f} U سه گانگی [معتقد به وجود سه اقنوم در خدای واحد] [تثلیث]
Ich glaube, daran besteht kein Zweifel. U من فکر نمی کنم که در مورد آن تردیدی وجود داشته باشد.
das Rad noch einmal erfinden <idiom> U هدر مقدار زیادی از زمان و یا تلاش در ساختن چیزی که قبلا وجود داشته.
das Rad neu erfinden <idiom> U هدر مقدار زیادی از زمان و یا تلاش در ساختن چیزی که قبلا وجود داشته.
30 Tage netto, bei Zahlung innerhalb 10 Tagen 3 Prozent Skonto U ۳۰ روز خالص و ۳ درصد تخفیف اگردر طی ۱۰ روز پرداخت شود
Ansteckbukett {n} U دسته گلی که برای زدن روی مچ دست تهیه میشود [برای جشن فارغ التحصیل از دبیرستان]
es kommt darauf an U بستگی دارد [به]
Ist es möglich? U امکان دارد؟
Er hat dienstfrei. U او مرخصی دارد.
selten verwendet U بندرت کاربرد دارد
kaum verwendet U بندرت کاربرد دارد
so weit es möglich ist U تا آنجایی که امکان دارد
Es gibt ein Problem mit meinem Zimmer. U اتاق من اشکال دارد.
Wie weit? U چقدر فاصله [دارد] ؟
Er neigt zu Erkältungen. U او تمایل به سرماخوردگی دارد.
es kommt drauf an U این بستگی دارد
je nachdem U این بستگی دارد
die Ausfuhr von ... ist prämienbegünstigt. U صدور ... جایزه دارد.
Wir ersuchen um eine Vorlaufzeit von mindestens zwei Wochen [damit wir] [für etwas] [vor etwas] . U درخواست می شود که لطفا دو هفته برای پیشگیری [کار] اعطاء کنید [تا ما ] [برای چیزی] [قبل از چیزی] .
ein mir gewogener Mensch U کیسی که با من میانه خوبی دارد
etwas mangelt Jemandem U کسی کمبودی چیزی را دارد
es spukt [in dem Haus] U [این خانه] روح دارد
Flug und Unterkunft sind im Preis inbegriffen. U بها پرواز و مسکن را در بر دارد.
Kostet das eine Gebühr? U جریمه دارد؟ [لغو رزرو]
Das ist eine Spirale ohne Ende! این رشته سر دراز دارد.
Was ist mit ihm? U مگر او [مرد] چه عیبی دارد؟
das bricht nicht ab <idiom> U همینطور ادامه دارد [موضوعی]
es hängt ganz davon ab U این کاملا بستگی دارد
Er behauptet, Sie zu kennen. U او [مرد] ادعا دارد او [زن] را بشناسد.
Er ist anderer Meinung. U نظر او [مرد] فرق دارد.
Ein Würfel hat 6 Seiten. U یک مکعب ۶ تا وجح دارد. [ریاضی]
Der Bus nach ... hält hier an. U اتوبوس به ... اینجا نگاه می دارد.
für mich allein U تنها برای من [برای من تنهایی]
Bluthund {m} U سگ شکاری که شامه بسیار تیزی دارد
Das Zimmer ist muffig. U اتاق بوی ناگرفته پوسیده دارد.
Bahnkörper {m} U ریل و سکویی که زیر آن قرار دارد
Es ist fraglich, ob ... U این جای بحث دارد که آیا ...
Ich bin zwar sein Vater, aber ... U واقعیت دارد که من پدرش هستم اما ...
Dover liegt im Süden Englands. U دور در جنوب انگلیس قرار دارد.
Jimmy Carter ist an Krebs erkrankt. U جیمی کارتر بیماری سرطان دارد.
Ballkünstler {m} U کسی که بر توپ تسلط مطلق دارد
Was ist mit ihm? U این چه ناراحتی دارد؟ [اصطلاح روزمره]
Da kommt noch mehr. <idiom> U باز هم هست. [هنوز ادامه دارد]
Da kommt noch etwas. <idiom> U باز هم هست. [هنوز ادامه دارد]
Das Rad eiert ein wenig. U این چرخ کمی تاب دارد.
dediziert <adj.> U اختصاصی [برای کار خاص] [برای مقصود خاص] [رایانه شناسی]
Dieses Buch verdient eine sorgfältige Lektüre. U این کتاب شایستگی خواندن با دقت را دارد.
Mein Schreibtisch steht am Fenster. U میز کار من کنار پنجره قرار دارد.
um zu sehen, aus welchem Holz er geschnitzt ist <idiom> U تا ببینیم او [مرد] چقدر توانایی [تحمل] دارد
Einmalkennwort {n} U اسم رمزی که تنها یک بار ارزش دارد
Einmalpasswort {n} U اسم رمزی که تنها یک بار ارزش دارد
Ein unüberschaubarer Personenkreis hat Zugriff auf die Daten. U گروه بیحسابی از افراد دسترسی به داده ها دارد.
außer <adv.> U به غیر از [در جمله های منفی کاربرد دارد]
ausgenommen <adv.> U به غیر از [در جمله های منفی کاربرد دارد]
nur <adv.> U به غیر از [در جمله های منفی کاربرد دارد]
Briefkastenfirma {f} U شرکتی [درپناهگاه مالیاتی] که تنها صندوق پستی دارد
Im internationalen Vergleich ist Deutschland führend. U در معیارهای بین المللی آلمان نقش پیشرو دارد.
Wie jedes Kind verfügt sie nur über einen begrenzten Wortschatz. U مانند هر کودک، او [زن] وسعت واژگان محدودی در اختیار دارد.
Es ist eigenartig und doch wahr. U این عجیب است و در عین حال واقعیت دارد.
zur Information U برای آگاهی شما [برای اینکه شما آگاه باشید]
zu Ihrer Information U برای آگاهی شما [برای اینکه شما آگاه باشید]
Da muss ich etwas weiter ausholen. U این نیاز به کمی پیش زمینه [توضیح بیشتر] دارد.
Warum ist die Banane krumm? <idiom> U من هم نمی دانم [وقتی کسی پرسشی دارد] [اصطلاح مجازی]
Warum ist die Banane krumm? <idiom> U من هم جوابی ندارم. [وقتی کسی پرسشی دارد] [اصطلاح مجازی]
Albino {m} U زال [کسی که از آغاز تولد پوست و موی سفید دارد]
Der Erfolg hat viele Väter, der Misserfolg ist immer ein Waisenkind. U موفقیت چندین پدر دارد شکست همیشه یتیم است.
Wenn der Mond einen Hof hat, so bedeutet das Regen. U وقتی ماه هاله دارد این علامت باران آمدن است.
Das ist jetzt schon das dritte Jahr in Folge, dass [wo] die Fluggesellschaft rote Zahlen schreibt. U این سومین سال پی در پی است که شرکت هواپیمایی کسری در حسابش دارد.
der Heilige Gral U جام مقدس [که نیروی جوانی و سلامت جاودان و تغذیه بی انتها دارد]
eigen <adj.> U اختصاصی [برای کار خاص] [برای مقصود خاص]
fest zugeordnet <adj.> U اختصاصی [برای کار خاص] [برای مقصود خاص]
eigens [dafür] eingerichtet <adj.> U اختصاصی [برای کار خاص] [برای مقصود خاص]
ein Ohrfeigengesicht haben U صورتی داشته باشد که آدم دوست دارد سیلی اش بزند [اصطلاح روزمره]
Nach dem Essen zieht er sich gerne in sein Arbeitszimmer zurück. U پس از شام او [مرد] دوست دارد به اتاق مطالعه خود کناره گیری بکند.
falscher Freund U واژه ای در دو زبان که شبیه به هم هستند اما معنی آنها کاملا فرق دارد.
sich um etwas [Akkusativ] raufen U هجوم کردن با عجله برای چیزی [با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
sich um etwas reißen U هجوم کردن با عجله برای چیزی [با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
Unterwegs ist Fotografieren strengstens verboten, man befindet sich schließlich auf Militärgelände. U در بین راه عکس برداری شدیدا ممنوع است، چرا که آدم در محوطه نظامی حضور دارد.
Jemanden für etwas besonders empfänglich [anfällig] machen U کسی را برای چیزی مستعد کردن [زمینه چیزی را برای کسی مهیاساختن ]
Aber-Nazi {m} U کسی که ادعا دارد نازی نیست [اما در دلایلش و رفتارش نازی است]
Die Hauptstraße geht halbrechts [schräg rechts] weiter. U این جاده اصلی به کمی راست [مورب در سمت راست] ادامه دارد.
Da kommt noch mehr. <idiom> U هنوز تمام نشده است. [هنوز ادامه دارد]
Da kommt noch etwas. <idiom> U هنوز تمام نشده است. [هنوز ادامه دارد]
Es wird Abend. <idiom> U هوا دارد تاریک می شود [شب می شود] . [اصطلاح]
für [ Akkusativ] <prep.> U برای
per U برای هر
für U برای هر
pro U برای هر
für alle U برای همه
fernerhin <adv.> U برای آینده
für die Zukunft U برای آینده
zur Ansicht U برای بازرسی
Ewig U برای همیشه
um ... zu U برای [اینکه]
künftig <adv.> U برای آینده
und zwar <adv.> U برای مثال
Ewigkeit {f} U برای همیشه
auf die Dauer U برای ادامه
Gleichfalls. برای تو هم همینطور.
weil <conj.> U برای اینکه
denn <conj.> U برای اینکه
da <conj.> U برای اینکه
deswegen <conj.> U برای اینکه
um zu ... U برای [اینکه]
Bemühungen {pl} [um] U تلاش [برای]
als Rache [für] U انتقام [برای]
Bemühungen {pl} [um] U کوشش [برای]
alternativ [zu] <adj.> U دیگری [برای]
Zum Beispiel? U برای مثال؟
zum Beispiel برای نمونه
zum Beispiel برای مثال
eine Übernachtungsmöglichkeit {f} U خوابگاه برای یک شب
zum Kochen geeignet <adj.> U برای آشپزی
stöbern [nach] U زیر و رو کردن [برای]
parat [für; zu] <adj.> U آماده [حاضر] [برای]
Fahrstreifen {m} U یک خط جاده برای یک مسیر
wühlen [nach] U جستجو کردن [برای]
stöbern [nach] U جستجو کردن [برای]
Recent search history Forum search
1حروف الفبا و نشانه ها
3was bedeutet Präteritum in Farsi?
1zwar
1Stalking-Methoden
2Arschloch
1Chia-Samen چه معنایی دارد ؟
1برای رشد به درون خود نفوذ و سفر کنید
1برای شاد کردن دیگران باید بعضی وقتها هم باخت
2براى همه شما!
2فعل کجای جمله قرارمیگیرد
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Deudic.com